سید محمد آتشی



میتوانم خانه هایی گلی بسازم

ماسه ها فریفته دستان منند که نشانه سختی است

شعر والایی که خود بسندانه، به میراث برده ام

با هیچ ثروتی برابر نیست

به همه چیز رسیده ام . سیب  اتش  نیلوفر

همه چیز را دیده ام  بهار تابستان پاییز   زمستان

همه چیز را یافته ام  هیچ بیابانی مرا از رفتن باز نداشته است

اما ای کویر بگو ترا به چه بخت مینامند

حیرانم که در شهر حاشیه ،مغازه ها و چک هایی میبینم

که خوشبختی در آن

عبارت است از عدد یک که شش صفر به دنبال داشته باشد

حیرانم با آن که از بسیاری ثروتمندان و باجگیران
ارزشم بیش است

چگونه نه آبی دارم ـ نه گلی و نه میوه ای.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا